شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آبی روشن

بپیچ در کلماتی که با تو می‌رقصند
میان این‌همه شب، شاعرانه روشن باش
بیا دو چشم پر از اتفاق را بنویس
بیا و راوی حرف نگفته‌ی من باش

پرنده‌های گرفتار باد را بنویس
بهانه‌های دل بی‌قرار را بنویس
برای چشم خودت بیکران دریا را
برای من شب بی‌انتظار را بنویس

پرنده‌ای بنویس و به بال و پر برسان
ستاره ای بنویس و در آسمان بگذار
و چند شاخه گل سرخ و شاخه‌ی زیتون
کنار این‌همه ویرانی جهان بگذار

بلند شو که به رؤیا سفر کنی حتی
اگر که رفتی و یک جان پر غم آوردی
بلند شو، سرودستی تکان بده حتی
اگر که بغض رسید و نفس کم آوردی

برقص با کلماتی که با تو می‌رقصند
برای غربت انسان ترانه‌ای بنویس
برای هر دل آشفته‌ای، دلارامی
برای هر سر بی‌شانه، شانه‌ای بنویس

تو شکل روشن آبی و جان آرامی
تو نور منتشری در شب سیاهی‌ها
بخند آبی روشن، بخند و دریا باش
برای دلخوشی موج‌ها و ماهی‌ها

عادل سالم

شعرها

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

رحیل

رحیل

بهاره فریس‌آبادی

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی