شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها


جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»
که بی‌گدار هوا...

كه لبم برسد سر وقت را جدا كند از لاشه‌ی شب
بوی عطر و عرق را ببوسد، دور گردن تب‌خیزت

از خبرت كه می‌آمد خبر نداشتی
تو تازه مرده بودی و مردن تازه داشت داغ می‌شد
روی...

برمانم ازین چریدنِ امن
از زوزه‌های خونی زیر پوستم درم بیار
بدرانم ازین...

تک نگاری

شعرها

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

روایت چوبه

روایت چوبه

امین رجبیان

عطر تنت را 

عطر تنت را 

غلامحسین چهکندی‌نژاد