شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از دعاهای ناپیدای زمان‌های گذشته

از دعاهای ناپیدای زمان‌های گذشته
یکی این بود «خدا شیطان را به من نزدیک‌تر کناد»
ـ حتی از رگ گردن‌ـ
و گردن‌های درازی برای اجابت این رگ درازتر
از همان‌جای تاریخ 
تا همان
و رودها از گزند رتیل‌ها پا درآورند 
صاحب کتف زرافه‌ها شدند
گردن‌کشان با درازی زبان‌های آبی  
رتیل‌ها از آب‌ها گرفتند زرافه‌ها
و در صندوق‌های حصیریِ روباز
سپردند به باد روان
باد آیا جوان‌تر از گردهای تاریخ است؟
پیچان‌تر از برگ‌های تُرد شاه‌دانه؟
و ما 
که دودها را با دودها 
سوی خانه می‌بریم؟

 

شروین شاهوزی‌پور

شعرها

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

راویِ سایه‌های ناتمام

راویِ سایه‌های ناتمام

سیدعلی صالحی

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

دست نگه دارید‌!

دست نگه دارید‌!

فرخنده حاجی زاده