شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از دعاهای ناپیدای زمان‌های گذشته

از دعاهای ناپیدای زمان‌های گذشته
یکی این بود «خدا شیطان را به من نزدیک‌تر کناد»
ـ حتی از رگ گردن‌ـ
و گردن‌های درازی برای اجابت این رگ درازتر
از همان‌جای تاریخ 
تا همان
و رودها از گزند رتیل‌ها پا درآورند 
صاحب کتف زرافه‌ها شدند
گردن‌کشان با درازی زبان‌های آبی  
رتیل‌ها از آب‌ها گرفتند زرافه‌ها
و در صندوق‌های حصیریِ روباز
سپردند به باد روان
باد آیا جوان‌تر از گردهای تاریخ است؟
پیچان‌تر از برگ‌های تُرد شاه‌دانه؟
و ما 
که دودها را با دودها 
سوی خانه می‌بریم؟

 

شروین شاهوزی‌پور

تک نگاری

شعرها

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

امشب زنی از جاده‌ی کابوس برگشته است

امشب زنی از جاده‌ی کابوس برگشته است

مریم حسین‌زاده

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری