شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زمین دارد غروب می‌کند

زمین دارد غروب می‌کند
بی‌آن‌که سخنی بگوید با سرخی خود
وخون در تجربه‌ی قاعدگی 
زمانش را به کندی سپری می‌کند

چاقویی دارد
ادامه‌ی رود را می‌برد
بی‌آن‌که ادامه‌ی مسیر مهاجران را بداند
آب از انحنای گلو
مسیر دریا را می‌پرسد

باد به سُخره می‌گیرد
و وزیدن مردن
جریان ممتد فراموشی می‌شود

یادت
برفی است 
که خون کولبری آبش می‌کند
گلی در گلوله‌ای از تو در سر دارم.
 

سروش جعفرقلی

شعرها

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش

خوش آمدی به جهانم به این پری‌خانه

خوش آمدی به جهانم به این پری‌خانه

سیده تکتم حسینی