شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تنهایی‌ام را با کلمات پر می‌کنم

تنهایی‌ام را با کلمات پر می‌کنم
نامت را به کاغذ می‌پاشم 
سطرها مست می‌شوند 
تنهایی‌ام را بر‌می‌دارم و در جیبم می‌گذارم 
در خیابان پرت می‌کنم 
شهری تنها روی دست‌های مردم جا می‌ماند 
تنهایی مسری 
دردی است لاعلاج که چقدر آدم را به کشتن داده و هنوز 
آدم‌ها به ادامه‌ی راه دلخوشند 
تو اتفاق هزاره‌ی چندم بودی؟
که شعر برای سرودنت کم آورده است 
و زندگی برای داشتنت خودش را به مرگ زده است 
تنهایی را بر‌می‌دارم، به دیوار می‌چسبانم 
شاید برای همیشه از این اتاق رفتم

سامان بختیاری

تک نگاری

شعرها

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

پیش‌تر‌ها

پیش‌تر‌ها

نسرین بشردوست

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید

مکروه

مکروه

جمال‌الدین بزن