شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تنهایی‌ام را با کلمات پر می‌کنم

تنهایی‌ام را با کلمات پر می‌کنم
نامت را به کاغذ می‌پاشم 
سطرها مست می‌شوند 
تنهایی‌ام را بر‌می‌دارم و در جیبم می‌گذارم 
در خیابان پرت می‌کنم 
شهری تنها روی دست‌های مردم جا می‌ماند 
تنهایی مسری 
دردی است لاعلاج که چقدر آدم را به کشتن داده و هنوز 
آدم‌ها به ادامه‌ی راه دلخوشند 
تو اتفاق هزاره‌ی چندم بودی؟
که شعر برای سرودنت کم آورده است 
و زندگی برای داشتنت خودش را به مرگ زده است 
تنهایی را بر‌می‌دارم، به دیوار می‌چسبانم 
شاید برای همیشه از این اتاق رفتم

سامان بختیاری

شعرها

من حواسم همیشه پرتِ توئه

من حواسم همیشه پرتِ توئه

احمد امیرخلیلی

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

به قلم

به قلم

نگین فرهود

نسیان

نسیان

مهرداد کمالی دهقان

ویدئو