شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

انداخته‌ای

انداخته‌ای
ساکنان سرزمین سکوت را
از پشت آن حصار
 به چشم‌هایت؟
طلوع بیداد از بام است
غروب است و شام است
این هنگام.
دوزخ که نه‌...
به زمهریر شتافته‌ایم و عدم!
بسانِ سپیدیِ پسِ پایان
از هیچ روزنی 
فریادِ داد
برنخاست،
هیچ روزنی!
مبدا احتضار بود
و اهتزاز بیرق‌های نیمه‌افراشته
این حصار.
ای صدای واپسین
تصویر رستن‌...
حسرتا از این حصار
حسرتا از این حصار

امیرحسین مصلی

تک نگاری

در جدال با خاموشی

در جدال با خاموشی

علی مسعودی نیا

شعرها

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

شانم داوەتە بەر خۆر و

شانم داوەتە بەر خۆر و

میلاد امان الهی

سه شعر از علی بیکی

سه شعر از علی بیکی

علی بیکی

سطور بی تعبیر

سطور بی تعبیر

مهشید رستمی