شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

انداخته‌ای

انداخته‌ای
ساکنان سرزمین سکوت را
از پشت آن حصار
 به چشم‌هایت؟
طلوع بیداد از بام است
غروب است و شام است
این هنگام.
دوزخ که نه‌...
به زمهریر شتافته‌ایم و عدم!
بسانِ سپیدیِ پسِ پایان
از هیچ روزنی 
فریادِ داد
برنخاست،
هیچ روزنی!
مبدا احتضار بود
و اهتزاز بیرق‌های نیمه‌افراشته
این حصار.
ای صدای واپسین
تصویر رستن‌...
حسرتا از این حصار
حسرتا از این حصار

امیرحسین مصلی

شعرها

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

خلیج

خلیج

امین رجبیان