شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو را لای پارچه‌ی سفید تحویل گرفتم

تو را لای پارچه‌ی سفید تحویل گرفتم
باید کنار می‌رفت
چنگال‌ها روی هم می‌ریخت
و نیمی از من را جدا می‌کرد
سینه‌های ورم‌کرده‌ی درد 
ایمان مرگ هستند
برگرد
به صورتم نگاه کن
با دست‌های سردت جلوی بدبختی را بگیر 
پرده را کنار‌بزن
ببیند خواب بودی
و من هر‌بار به شکل تازه‌ای بیدار شدم
بی‌آن‌که بدانم کدام اتاق را فرش کنم
کدام را انباری

بیتا علی اکبری

تک نگاری

حصر خانگی

حصر خانگی

علی باباچاهی

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

من شبیه نیستم

من شبیه نیستم

مریم یوسفی

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری