شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو را لای پارچه‌ی سفید تحویل گرفتم

تو را لای پارچه‌ی سفید تحویل گرفتم
باید کنار می‌رفت
چنگال‌ها روی هم می‌ریخت
و نیمی از من را جدا می‌کرد
سینه‌های ورم‌کرده‌ی درد 
ایمان مرگ هستند
برگرد
به صورتم نگاه کن
با دست‌های سردت جلوی بدبختی را بگیر 
پرده را کنار‌بزن
ببیند خواب بودی
و من هر‌بار به شکل تازه‌ای بیدار شدم
بی‌آن‌که بدانم کدام اتاق را فرش کنم
کدام را انباری

بیتا علی اکبری

تک نگاری

شعرها

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی

تو میوه‌های منی 

تو میوه‌های منی 

محمد شمس لنگرودی

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی