شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ارغوانی‌ها

چه اتفاقِ عجیبی‌.
درست لحظه‌ی رفتن،
ارغوانی‌ها
ظهور کردند از هیچ‌.

درست لحظه‌ی رفتن
که ناامیدی
 ترسناک‌تر ازهجومِ غبار و کوری  و دود و مِه
نگاه  و نفس  را
تیره‌ و تنگ می‌کرد،
ارغوانی‌ها
درخت‌ها  را یکسره پوشاندند‌.

چه‌قدر گذشته بود از روزی
که کسی ظهورِ ناگهانیِ آن‌ها را،  در لحظه
دیده باشد و
قلبش را هدیه کرده باشد به آنچه
که نمی‌داند از کجا می‌آید، چگونه، چنین‌.  
نشسته بودم بر خاک  
پیشانی‌ام رو به نورِ نارنجی‌.  

ارغوانی‌ها
راه بازکرده از چشم‌ها
می‌رفتند تا کجا
که آن‌طور رام و حیرت‌زده
مانده بودم  و
عشق،  مثلِ دوستی
                 دستم را گرفته بود  و  زمزمه می‌کرد:
این‌جاست  آن‌جا که باید بمانی‌.

درست لحظه‌ی رفتن‌.  

صفورا نیری

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

اجماع رسانه ها جریانی اصلی دارد

اجماع رسانه ها جریانی اصلی دارد

کبوتر ارشدی

من به این خونه برنمی‌گردم

من به این خونه برنمی‌گردم

فاطمه شمس