شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

روح سرخ آتشم در نطعِ زر پیچیده‌ام‌

روح سرخ آتشم در نطعِ زر پیچیده‌ام‌

شور پروازم که در ترکیب پر پیچیده‌ام

هیچ صحرایی ندارد تاب دیدار مرا

در جنونستان صحرایی دگر پیچیده‌ام

آه مجنونم که در بالا و پست افتاده‌ام

 روح لیلایم که در کوه و کمر پیچیده‌ام

هفت‌خان عاشقی را پشت سر بنهاده‌ام

پیچک‌آسا در سراپای خطر پیچیده‌ام

قطره‌قطره عشق را در باغ جان پاشیده‌ام

آب انگورم که در ذوق بشر پیچیده‌ام

آفتاب از تابش چشمان من روشن شده‌ست

جنبش آتشفشانم در شرر پیچیده‌ام

سیب را در گونه‌های سرخ‌تان بوییده‌ام

پسته را در سبزی لب‌های تر پیچیده‌ام

شهرزاد قصه‌های بی‌قرار شب من‌ام

حس بی‌تابم که در روح سمر پیچیده‌ام

چون نسیم آهسته از شهری به شهری رفته‌ام

خط‌به‌خط در لای طومار سفر پیچیده‌ام

عطر دشت‌ام با مشام صبح‌دم آغشته‌ام

شبنمم در برگ رؤیای سحر پیچیدهام

کاظم نظری‌بقا

تک نگاری

شعرها

من حواسم همیشه پرتِ توئه

من حواسم همیشه پرتِ توئه

احمد امیرخلیلی

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی

ویدئو