به روح شاعر آزاده؛ میرزاده عشقی
بهجز خدمت، بهجز خدمت، بهجز خدمت چه میخواهند؟!
وثوقالدولهها از جان این ملت چه میخواهند؟
به ما گفتید: امن و عیش با زحمت به دست آید
بگو با این حساب این قوم، بیزحمت چه میخواهند؟
مترسانیدمان از دزد، دزدی جز شمایان نیست
مگر دزدان به غیر از مال و از مکنت چه میخواهند؟
سلامی تا که میگویید، مردم زود میپرسند:
دوباره این حریصان از سر عادت چه میخواهند؟
پرستویی است لازم تا که رسواتان کند یکشب
که حیواناتی از این دست، جز لذت چه میخواهند؟
اگر ما گوسفندان تو هم باشیم، ای چوپان!
نمیخواهی بپرسی گوسفندانت چه میخواهند؟
بهجز اینکه دگر دولت نباشد دست نااهلان
مگر مردم از این دولت وَ آن دولت چه میخواهند؟
زن همسایهمان از گشنگی در امنیت جان داد
نپرسیدید مردم غیر امنیت چه میخواهند