شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خسوف

و بعد
شب ِ بیست‌و چهارم، خسوف گرفته از گونه‌ى چپ
و بقایاى ِ چند بوسه‌ى متلاشى
براى لحظه‌اى ماندن در مدّى ملتهب.
زمین از این پایین چقدر تخته‌سنگ است
و ارواح ِ عهد سفال چه مست خون به گلوى خیابان مى‌ریزند،
وقتى فقط گوشه‌ى روسرى خیس است.
اجازه مى‌دهید شرفیاب شویم براى مجلس ِخاكسپارى؟
و به‌جاى پیش‌كشى شاخه‌اى شب‌بوى خونین؟
كه مشامِ شب، پُر از بوى ِ كافور است
و آورده‌اند آسوده خوابیده و در امن و‌امان بوده شهر وقتى كه مى‌خوانده:
نگاه باید بوى ِمسیح بگیرد
چرا كه در اتاق ِمن
هنگام پَرده‌بردارى از تندیس ِ مریم عذراست.
پرواز هم با پرنده نمى‌ماند
در شبى كه آسمان بوى ِ بال مى‌گیرد
و حالا به عیادت آواز مى‌روند قفس‌ها و پرنده‌ها.

راد قنبری

تک نگاری

شعرها

تو تمام رفتگان منی

تو تمام رفتگان منی

فرناز فرازمند

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی

تنها صداست که می‌ماند

تنها صداست که می‌ماند

فروغ فرخزاد

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس