شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

...

سال‌هاست
مسافری از این‌جا نمی‌گذرد
و ما
...

...

پیرم
سال‌های گذشته زیاد شده‌اند
و قرن‌هاست
...

...

به کار دوست‌داشتن می‌آیم
و قلبم به کار تپیدن
به کار...

گاهواره
چه راحت سرش را گذاشته خوابیده
که در آن عیسی مسیح با بیش‌ترِ صورتش...

...

از پاییزی که در موهای مادرم،
دورم 
از انگشت‌هایی که...

از نوشته‌هایی که بر پوستت می‌نوشتم 
تتمه‌ای اگر مانده باشد 

بس که زیبا می‌میریم ما
بس که مثل عروس،
اصلاً رقص خودش می‌آید...

سال‌هاست 
مسافری از این‌جا نمی‌گذرد 
و ما 
...

در پوستِ شلاقیِ تاریکت
در خیزی که به ماه داری
در آن انحنا
سال‌ها می...

این شراب به قبل از مسیح برمی‌گردد 
به تاکی در اورشلیم 
وقتی...

این شراب به قبل از مسیح برمی‌گردد 
به تاکی در اورشلیم 
وقتی...

تن گرمت را به‌وضوح به یاد دارم؛ 
می‌تابید 
و صدای بازشدن...

من گردنش را گردنش را گردنش را 
لاقیدیاتِ دکمه‌ی پیراهنش را 
پهلو...


در برگه‌های رأی نوشته‌ام:
           ...

تک نگاری

میبینمت حسین !

میبینمت حسین !

سید علی صالحی

در من هزار آهوی تشنه

در من هزار آهوی تشنه

آنوشا نیک سرشت

شعرها

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا