شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تن و درخت و دیوار

تن و درخت و دیوار
تنیده در تندیس صبح
و چرخش فروزان نور
بر آهن نشسته در گلو
از عشق که باز‌می‌گردم
رودی درمن
به ترانه‌ی جاری می‌رود
و دستی در زخم صبحگاه
نهالی به اشتها می‌نشاند
دیر است
دیر است
تا آغوش باد
به هفت‌گوشه بتابد
در چرخش عشق
و رویی زیبا
در کبودی دست‌های مشوش
گلی به اندوه گیسو بنشاند.
می‌چرخاندم باد
وقتی از حصار آخرین
 نگاه تو
برق اشتیاق را
فرو‌می‌نشاند
و رنگ صنوبراز برگ
سایه‌به‌سایه می‌افتد
در چاله‌های تاریکی
دست این‌جا و تو آن‌جا
مرگ همه‌جا به تماشا
که گزینه‌ی آخرین را
به خط میانه
در اندوه کاغذ بنگارد
مردی از آینه جدا شود
وروی تاریکی را
زنگاری از مه بپوشاند.
 

سیمین رهنمایی

شعرها

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

سه شعر از علی بیکی

سه شعر از علی بیکی

علی بیکی

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم

فاطمه اسکندری عرب

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی