همین که میرسی
از سیبهای پلاسیده بر درخت میگویی
از درختهای خشکیده در باغ
از قورباغههای سرگردان
و جیرجیرکهای خاموش...
دهان زمستانیت را ببند
در این جا پیلهها دارند پروانه میشوند...
اینک بنشین و تماشا کن
قد کشیدن درخت انگور را
که چه مستانه از نردهها بالا میرود
گنجشکها میرقصند
کلاغها کِل میکشند
و سرباز برجک نگهبانی
هر روز
منتظر دختری است که
بیاید و انگور بچیند.