زندگی پونه بود و مار شدی
پوستاندازِ لایهدار شدی
پشت این چهره استتار شدی
صاحبِ شأن و اقتدار شدی
ردِ پایت بهرویِ شنزار است
میخزی تا که انتخاب کنی
میگزی مثلِ مرگ خواب کنی
قصد کردی مرا جواب کنی
میتوانی مرا مجاب کنی؟
قلبِ من تا همیشه هشیار است
اصطلاحاتِ درخوری بلدی
حرفهای دهانپری بلدی
راههای میانبری بلدی
باز با اینکه قُلدری بلدی
دست بالای دست بسیار است
سخت مانندِ لاکپشت شدم
جملهای با قلم درشت شدم
ضربههایی به قصدِ کشت شدم
دستِ خالی شبیهِ مشت شدم
مشت بیشک نمودِ خروار است
خار بودم که دستهدسته شدم
آنقدر سوختم که خسته شدم
خسته از بالهای بسته شدم
در خودم ریختم شکسته شدم
مگر این درد دستبردار است
مهلتی پشتِ اشتباه نبود
توی شبهای تار ماه نبود
سهمم از قصه غیر از آه نبود
حدسم افسوس اشتباه نبود
پشت درها همیشه دیوار است
شاعرِ شعرِ تر چگونه شدم؟
قطره اشکی بهروی گونه شدم
شبنمِ یک گلِ نمونه شدم
سهل بودم که آبگونه شدم
زندگی یک مسیرِ هموار است!!!