به تلفن سپردهام که زنگ بزند
به بالش سپردهام که شب
خواب یک ماه دیگر را ببیند
به سفر سپردهام که هوای تو را داشته باشد هواپیما
به آینه سپردهام که روبهروی تو بنشیند
و نیمرخ
بر صندلی کنار من
تو را دید بزند
به تو اما چیزی نمیسپارم
جز لبخندی بر صورتت
پس باید شبیه مجریان تلویزیون دولتی تپق بزنم
عزیزم
خدا را به تو میسپارم.