شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سپردگی

به تلفن سپرده‌ام که زنگ بزند
به بالش سپرده‌ام که شب
خواب یک ماه دیگر را ببیند
به سفر سپرده‌ام که هوای تو را داشته باشد هواپیما
به آینه سپرده‌ام که روبه‌روی تو بنشیند
و نیم‌رخ
بر صندلی کنار من
تو را دید بزند
به تو اما چیزی نمی‌سپارم
جز لبخندی بر صورتت
پس باید شبیه مجریان تلویزیون دولتی تپق بزنم
عزیزم
خدا را به تو می‌سپارم.

بکتاش آبتین

شعرها

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی

دشنه‌ی ماه بر فراز درختان تالاب در خواب است

دشنه‌ی ماه بر فراز درختان تالاب در خواب است

محمود بهرامی

خلیج

خلیج

امین رجبیان

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس