شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شخصیت تاریخی

اسفندیار رویین‌تن 
از قوزک عریان‌اش شکست خورد 
وقتی چشم‌ها را می‌پایید.
نماز پسین را بر نعش او 
سرگین‌غلتان‌ها خواندند 
و رؤیاهایش را با خود بردند؛
کمی شعله‌ی تاریک و
کمی ریگ بادرُفته.

پرنده‌های عصر 
در درختچه‌ای از چشم لانه‌کرده‌اند
با پاشنه‌ای آهنین 
و پرواز بامداد را 
انتظار می‌کشند.

روزبه آغاجری

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

سلام نازنین

سلام نازنین

نگار اسکندرفر

شعرها

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

مهدی مهدوی

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد