شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نامت، سکوت، فراموشی، ط الفبا 

نامت، سکوت، فراموشی، ط الفبا 
نامت اعماق مشوش صورت 
اعصابی گرفته‌، که از آن کشوری آباد را گفتم بسازیم، او قرن‌ها سوخته بود‌!
نامت بر ستاره‌ای نفتی، می‌چکید
 خواستی انگشت فرو کنی اما زندان انگشتانت را، بزرگ‌تر کرده بود‌! 
نامت خورده‌های شیشه بر کف، فشار کمپ و تریاک 
نامت دریچه‌ای که مادران را تعمیم می‌داد و اتفاقاً پدران کشاورز نبودند
با آستین‌های رکابی و موتور‌هایشان می‌رفتند پی نان 
نامت
 سلولی دو در یک، کوچک اما جسور 
نامت از خانه و پیراهن
از زن و بچه 
کارگر و بیمار 
 سه نقطه را همزمان می‌پیماید 
 نامت باد است می‌ایستد بر تپه‌ها و شکوه غروب را می‌خواند: کو نیزه کو اسب !
و
 اکثرا جمعیتی ندارد *مور
 دهان وا‌کنی کوردی و پهلوهایت سرد است‌! 
 چشم ببندی، مدفون شده‌ای
 وا کنی، ط! 
 نامت نمک، زخمی گلو کرده
 مجسمه‌ای مغموم که داشت آخرین نقطه‌اش را هم می‌بلعید
 نامت عقابی رنگین‌چشم
 بر فراز کوه نشسته، عینکش را ها ‌می‌کند
 می‌خواهی کجا بپری؟ 
 نامت ورم، می‌رود بیرون با الاغ‌ها 
 می‌چرخد توی کوه
به‌سوی عقاب دستش را دراز می‌کند
عقاب با او دست نمی‌دهد
 داردچشمش را می‌مالد
 نامت انشاء، زبان چپ که تکلیف داد
 با آفتاب بنویسید 
نوشتم
نوشتم نوشتم، دست‌هایم پف کرد
گفت بیا بخوان 
خواندم‌: 
باوگە چەوەیلد بووەس و ئڕاێ هەمیشە بخەف ک خوەر ئاوا بۊە!

پ.ن / معنی جمله‌ی کوردی به فارسی‌:
 پدر، چشم‌هایت را ببند و برای همیشه بخواب چرا که خورشید غروب کرده است‌!

اشکان پناهی

شعرها

تنها صداست که می‌ماند

تنها صداست که می‌ماند

فروغ فرخزاد

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

عادل سالم

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

فرزین منصوری