شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 خسته‌ام از جهانم و چندی‌ست

 خسته‌ام از جهانم و چندی‌ست
توی شب‌هام حس خوبی نیست
در سرم هی تتق تتق تق تق
جنگلی هست دارکوبی نیست
جنگلی کاغذی که قرنی در
خواب‌هایم دوباره می‌سوزد
 وسط شعله‌ها زبانم لال
 آسمان شب ستاره می‌سوزد
باز در من زنی پریشانست
می‌زند چنگ و رخت می شوید
می‌رود باز روی اعصابم
از کلاغ و درخت می‌گوید
از کلاغی که حرف آتش را
برده تا نا کجای آبادی
و تمام خسارت آن را
می‌گذارد به پای آزادی 
از نبود درخت و بندی که
دردها را به آن بیاویزد
بعد از آن سال‌های بی‌خوابی
کسی از خواب ناز برخیزد
توی این شعرها قدم بزند
گر‌چه این فصل وقت خوبی نیست
برسد باز هم به جایی که
عشق را هیچ چارچوبی نیست
شاعری عاشق خدای خودش
اسم او ورد هر زبان بشود
بوسه‌ای عاشقانه هدیه کند
و شبی باز‌هم جوان بشود
می‌چکاند زنی در آیینه
خون بی‌رنگ آرزویم را
خسته‌ام از جهانم و بغضی
می‌جود باز هم گلویم را

سهیلا کاکایی

تک نگاری

طنز ترکیبی

طنز ترکیبی

آرش نصرت‌اللهی

احضار روح زبان در قامت کلمه

احضار روح زبان در قامت کلمه

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

دو شعر از پوران کاوه

دو شعر از پوران کاوه

پوران کاوه

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

سرودِ طُرقه  که کور می‌شود

سرودِ طُرقه که کور می‌شود

میلاد کامیابیان