شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این‌جا کسی همراه دردت نیست باور کن

این‌جا کسی همراه دردت نیست باور کن
بنشین کناری با دل دیوانه‌ات سر کن
حتی نگو از ماجراهایی که زخمت زد
اسباب زحمت را برای درد کمتر کن
چون گردبادی مست از باغ خودت بگذر
اصلاً خودت را نیست کن، یکباره پرپر کن
تا هیچ کس سر در نیارد که چه غمگینی
آیینه‌ی پیشانی‌ خود را مکدر کن 
چشمی برای آمدن در را نمی‌پاید
پشت سرت را با دو چشم خویشتن تر کن
ای من، تو صدها جنگجوی زخمی از حرفی
در سینه‌ات تا وارهی از دوست خنجر کن
پایان قصه شعر با من این چنین می‌گفت: 
در من نمی‌گنجد غمت یک فکر دیگر کن

فرزاد فتحی

تک نگاری

خانه بر آب

خانه بر آب

یدالله شهرجو

آشناترین شکل شعر

آشناترین شکل شعر

علی مسعودی نیا

شعرها

با جامی برکف 

با جامی برکف 

غلامحسین چهکندی‌نژاد

خوابیده‌ای؟

خوابیده‌ای؟

شوکا حسینی

پنج شعر از سیروس نوذری

پنج شعر از سیروس نوذری

سیروس نوذری

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی