شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این‌جا کسی همراه دردت نیست باور کن

این‌جا کسی همراه دردت نیست باور کن
بنشین کناری با دل دیوانه‌ات سر کن
حتی نگو از ماجراهایی که زخمت زد
اسباب زحمت را برای درد کمتر کن
چون گردبادی مست از باغ خودت بگذر
اصلاً خودت را نیست کن، یکباره پرپر کن
تا هیچ کس سر در نیارد که چه غمگینی
آیینه‌ی پیشانی‌ خود را مکدر کن 
چشمی برای آمدن در را نمی‌پاید
پشت سرت را با دو چشم خویشتن تر کن
ای من، تو صدها جنگجوی زخمی از حرفی
در سینه‌ات تا وارهی از دوست خنجر کن
پایان قصه شعر با من این چنین می‌گفت: 
در من نمی‌گنجد غمت یک فکر دیگر کن

فرزاد فتحی

تک نگاری

شعرها

حلول شعر بر من مبارک باد 

حلول شعر بر من مبارک باد 

نفیسه قانیان

این باغ سوگوار درختان بی بر است

این باغ سوگوار درختان بی بر است

رضا جمشیدی

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی