شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فانوس

فانوس روشن کن! 
شب اتفاقی نیست...
خورشید خاموشه، 
این‌جا چراغی نیست...

فانوس روشن کن! 
تا عشق پیدا شه
تا ماهیِ این تُنگ 
راهیِ دریا شه

پنهون نشو تو شب!
این راه مسدوده
خاموش می‌میریم...
تا بوده این بوده

تا بوده غم بوده 
رو شونه‌های ما
تقدیرو بشکن تا 
روشن بشه فردا

از کینه خالی شو! 
از هر چی تاریکه
دریا تو چشماته! 
خورشید نزدیکه

این خواب سنگینو  وقفِ پریدن کن!
شب اتفاقی نیست... فانوس روشن کن! 

حسن علیشیری

شعرها

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

گم کرده بودم

گم کرده بودم

مریم فرجی

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

جواد محمدی فارسانی