خانههای مجردی را دوست دارم
قاشقها، چنگالها و بشقابها شبیه هم نیستند
و بعضی ظرفها لب پر شده
در بعضی کادرها
نوعی زیبایی و سلیقه پیداست
مثلا یک کاناپۀ دست دوم
با رویهای چهارخانه و خوشرنگ
و بافتی دلپذیر…
اما همیشه یک جای کار میلنگد
از تلویزیونهای بزرگِ تخت خبری نیست
همه چیز ناقص است و خودمانی و راحت
شبها در این خانهها
میتوانی سرت را بگذاری و بخوابی
به دور از ملافهها و قواعد زندگی زوجها
زوجها
با خانههای مرتبشان
با عر عر تلویزیونشان
میآیند
و پشت هر سانت تمیزی و نظم
هزار بگو مگوی ریز و درشت پنهان است...