شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در آن سوی افقی

در آن سوی افقی
افقی
که خط نیست
پنجره نیست
آسمان ندارد.
افق موافقت
افقی که خاکش تنها منم

بر پشت پلک‌های این خاک
میرقصی
و در انتشار جبین‌ام
بالا می‌آیی
بی‌آن‌که از نامت چیزی کم شود

عشق بازیِ من با تو
مثل حلول باد در پیچک‌های معصوم
مثل پیچش چشمه در رخنه‌ی سنگ
هزار فرسنگ
از من به من نزدیک تر

در افقی
که افق نیست.

سیدجواد جزایری

شعرها

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله