شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مهتاب

می تراود مهتاب،
می درخشد شبتاب.
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک،
غم این خفته ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند.
نگران با من استاده سحر،
صبح می خواهد از من،
کز مبارک دم او، آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر،
در جگر لیکن خاری،
از ره این سفرم می شکند.

نازک آرای تن ساق گلی،
که به جانش کِشتم،
و به جان دادمش آب،
ای دریغا ! به برم می شکند.
دست ها می سایم،
تا دری بگشایم.
بر عبث می پایم،
که به درکس آید،
در و دیوار بهم ریخته شان،
برسرم می شکند.
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب.
مانده پای آبله از راه دراز،
بر دَمِ دهکده مردی تنها،
کوله بارش بردوش،
دست او بر در، می گوید با خود:
غم این خفته ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند.

نیما یوشیج

تک نگاری

شعرها

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

گریه نکن بانو

گریه نکن بانو

بهمن مهرابی

اغوش نخل ها

اغوش نخل ها

میترا اکرمی

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

ویدئو