شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نرفته باز می‌آیی

نرفته باز می‌آیی
و چرخ می‌خوری و آفتاب پاییزی
نشان پروازت را
بر خاک
چو نقطه‌ای کمرنگ
و دور می‌یابد.

چه تنگ حوصله است آسمانت
که سایه ی برگی لرزان می پوشاندت.

نگاه کن
نگاه استوایی
تمام قاره‌ها را گرم کرده است.
و آن زمان که در اقصای نور
ستاره‌ای دنباله‌دار
مدار عالم را می‌گسترد
همین تویی که در این دایره
مجال کوتاهت را دوره می‌کنی
و بال می زنی و چشم‌هایت
از گشتن
درون تیرگی و خون و باد
می‌لرزد.

دمی به جانب دریا نگاه کن
کلنگ‌ها پیکان پردرخشش پروازشان را
به جانب افق دوردست‌ها کرده‌اند
کنار نیزاران
خاکستر سپیدی موج می‌زند
و ساعتی دیگر
کبودی خاموش
تمام نیزاران را
می‌پوشاند
و آخرین بال به سینه‌ی افق دوردست
فرو می‌رود.

دمی نمی‌گذرد
که شامگاه خسته‌ی پاییزت
می‌بیند
کزین مدار فراتر نرفته
دوارت
فرود آورده‌ست
و بالهایت را
خاک و باد
به بازی گرفته‌اند.

محمد مختاری

تک نگاری

شعرها

برای احمدرضا احمدی

برای احمدرضا احمدی

م. مؤید

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

شهریار کوراوند

از بریده‌ها

از بریده‌ها

شهین خسروی نژاد