شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زمهریر

زمهریر
فراتر از مهر
نقر می‌کند مهرگیاه را
در ریشه‌ی صبح
بخوان به خود
این دهان پیری یخ‌زده را
که حرز بسته نام جوانیت را
بر بازو
نامت از روز کمانه می‌گیرد
چون جوی شیری که دهان کودکیم را 
به خانه آورده
با قوس و قزح در بغل
روز می‌لخشاند* ریشه بر تن یاقوت سرخ
تا ظلمات در الماس
جاودانه ماند.
* صورت قدیمی لغزاندن
 

معصومه احمدی

تک نگاری

می‌بینمت حسین!

می‌بینمت حسین!

سیدعلی صالحی

شعرها

سیاهـْدار

سیاهـْدار

جمال‌الدین بزن

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی