شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زمهریر

زمهریر
فراتر از مهر
نقر می‌کند مهرگیاه را
در ریشه‌ی صبح
بخوان به خود
این دهان پیری یخ‌زده را
که حرز بسته نام جوانیت را
بر بازو
نامت از روز کمانه می‌گیرد
چون جوی شیری که دهان کودکیم را 
به خانه آورده
با قوس و قزح در بغل
روز می‌لخشاند* ریشه بر تن یاقوت سرخ
تا ظلمات در الماس
جاودانه ماند.
* صورت قدیمی لغزاندن
 

معصومه احمدی

شعرها

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

گفته بودی که بازخواهی گشت

گفته بودی که بازخواهی گشت

مریم حسین‌زاده