شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بی هراسِ اندوه

بی هراسِ اندوه
بی هراسِ مرگ
حرف روشنی‌ست نجوای بهار
با حزن آدمی ‌

پرنده‌ بر آفتاب صبحگاه
می‌خواند،
بی هراس
در چشم جهانی که
مرگ آزاد است و
بوسه و آغوش در بند.

به تو فکر می‌کنم
اضطرابی می‌دود در زمان
به تو فکر می‌کنم
ترسی می‌نشیند
به تو فکر می‌کنم
پی حرفی
راهی،
برای نزدیک شدن لب‌هامان
بهار می‌آید

علیرضا عباسی

تک نگاری

سلام نازنین

سلام نازنین

نگار اسکندرفر

شعرها

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

تو هم میروی

تو هم میروی

شمس آقاجانی

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس

رستاخیز

رستاخیز

شقایق شاهرودی‌زاده