شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن‌که می‌میرد

آن‌که می‌میرد
تمام خود را برده است
آن را که می‌کشند
ادامه‌اش می‌ماند
می‌‌تپد
روی برگ‌های جوان.
مانده بود ادامه‌اش،
در خیابان راه می‌رفت
برگشت به کودکی‌
سنگ زد
به قندیل‌های آویزان
اشک ریخت بر قناری مرده
بر جوجه‌ی نیمه‌جان در آفتاب کمرنگ
ترسید از اتاق تاریک
راهروهای بلند
درهای نیمه باز
گریخت از تنهایی،
برگشت
دست بر خونش کشید
زیر و رو کرد
تنش را
پرنده‌‌ای مرده‌ بود در قلبش
پرنده‌ی مرده‌اش را به خاک می‌سپارد
برمی‌گردد
به کودکی
سنگ می‌اندازد
به قندیل‌های آویزان
ای کوچه‌های ساکت مغموم!
شما دیده‌اید
شما دیده‌اید
خون خزیده به خانه را
تن‌هاتان سنگین است
از قدم‌های نیمه کاره.

علیرضا عباسی

شعرها

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

علی اکبر جعفرزاده

آزادی و تو

آزادی و تو

بیژن الهی

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

جلیل الیاسی