شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نقاش یک عشق قشنگ و محترم بوده

نقاش یک عشق قشنگ و محترم بوده
ونسان که با گوش بریده شوهرم بوده
ونسان من، مرد هلندی‌فام سرگردان
روحی که هر جا رفته‌ام دور و برم بوده
ونسان اگر زن بود، من می‌شد، به شکل شعر
ممنوعه‌ای که سال‌ها در دفترم بوده
دیوانه‌ای که پوستم بوم سفیدش بود
با یک قلم‌مو روزها پشت سرم بوده
بر سینه‌ام دریا کشیده، بر نگاهم موج
خوابیده بر موجی که روی پیکرم بوده
من لاله‌ی سرخ هلندی-خواب او بودم
او در گلاب بی‌نظیر قمصرم بوده
من موزه‌ی گمنام بی‌نقاشی‌اش بودم
او عاشق دیوانه‌ی نام‌آورم بوده
گوش بریده توی دستش بود و در جیبش
یک جعبه‌ی کوچک پر از خاکسترم بوده
من خودکشی کردم که ونسان روی تختش مرد
این مرگ هم ابراز عشق آخرم بوده...
 

حدیث لزرغلامی

تک نگاری

شعرها

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

علیرضا میرزاخانی

اردبیل بایراغی

اردبیل بایراغی

مهدی آقازاده

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

به موازاتِ دریا

به موازاتِ دریا

راد قنبری