شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تا ابربغض فرو‌ریزد

می‌گذرم
با نشانه‌هایی
که فرصت عشق نداشت
چون منقاری که می‌سوخت
بر عطوفت این دریا
تا ابربغض فروریزد
که این دل در کمند تو خواهد فرسود
چون رمه‌ای که به خواب فرو‌می‌رود 

اینک منم که زنگوله به‌دست می‌گذرم

تو هرگز فرشته را به گناه نمی‌یابی
وقتی که می‌آموزی
جادوی این مرگ را
 

یارمحمد اسدپور

شعرها

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی

زار

زار

سهند آقایی

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب