شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پنجره‌ای باز می‌شود به خواب

1
پنجره‌ای باز می‌شود به خواب
می‌بارد برف
بر پیچکی
کنگره‌ی دیواری
نرده‌ی مهتابی
می‌بارد
بر پیراهنی که بوی تو را دارد هنوز 
بر لبانی خاموش می‌بارد و 
 بر ردیف کاج‌ها
تو نیستی و 
 برف 
بر نبودنت
 می‌بارد

۲
تنهاتر از صدای سگی تنها
و نرم‌تر از آواز مرده‌ای در گور
تمام شب بارید و می‌بارد
برف زمستانی
بر راه و بر بیراه
بر چشم‌ها و بر  دل‌ها
پس بشود!
یک تکه ابر  سیاه هم بباید
پایین این سفید و
نیم دیگرش را بپوشاند
تاریک شود رود هم
تاریک‌تر از هر چه موی سیاه
که در شعرهای عهد کهن بود و هست هنوز
سایه‌تر شود
سایه‌های کناره‌ی نیزارش
تاریک‌تر شود
و بیفتد بر این چهره
که نشسته بر نیمکت کنارش
و رود برود
همچنان که می‌رود و رفته و خواهد رفت
تا
به کجا؟

دل که…
دل که می‌گیرد
کاری نمی‌توان کرد
جز آن‌که بر صندلی بنشینیم و
خیره گوش بسپاریم
به صداهایی که از جایی دور
جایی آن پشت‌و‌پسله‌ها می‌آیند
می‌آیند و می‌نشینند و خیره می‌شوند
به این یکی
که نشسته بر صندلی و…
دل که می‌گیرد
می‌گیرد دل
دل
که
می
گی
ر
د

کامران بزرگ‌نیا

تک نگاری

شعرها

با تلویزیون

با تلویزیون

مریم فرجی

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی

فَروَرگانِ چشمِ تو 

فَروَرگانِ چشمِ تو 

نازنین آیگانی

من بغض یک عروسک تنهایم

من بغض یک عروسک تنهایم

سیده تکتم حسینی