شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مرا ببر به کمی‌ قبلِ عهدِ بی‌حاصل

مرا ببر به کمی‌ قبلِ عهدِ بی‌حاصل
به روزهای کمی ‌قبلِ آفرینشِ گِل
به بی‌کرانه‌ی بی‌ من، به وسعتِ بی‌تو
به موسمی ‌که هنوزت نداده بودم دل
به ناگزیریِ اجحافِ من‌شدن، شاید ـ
وجود پر بکشد از گِلی، که ناغافل ـ
هواییِ بودن شد، هواییِ من شد
هلا تو را چه به بودن! هلا منِ عاقل!
مرا ببر به خدا سال، قبلِ تصمیمِ ـ
خطایِ خلقتِ دیوانه‌ی به تو مایل
سپس تو را کم کن از من و مرا از هست
نصیبِ نقصانم کن، به نیستی‌م بِهل!
 

فاطمه مولانا

تک نگاری

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

کولی

کولی

مهشید رستمی