شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شبِ شوری‌ست

...

شبِ شوری‌ست
که دل
می‌چرخاند خورشیدِ زخم.
گیسویِ نظرت را
بر  قعرِ جمالِ شهیدَت بتابان
  [قهرِ شلالت را
مسیحایِ مارپیچَت را].

_ با چه کسی 
این‌گونه رقصیده‌ای
که رقص این‌گونه
نازکانه از ساقِ تو می‌پَرَد؟!

میانه‌ی تن و جان
راه‌های اندکی‌ست
اما ظریف
چون نَفَس بر نقشِ پروانه‌ای
[خورشیدی معطر
خورشیدی غریب]
با جان‌هایِ شبانه‌ای
تبخیرشده در رنگ.

بهنود بهادری

تک نگاری

شعرها

به قلم

به قلم

نگین فرهود

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

در باغ

در باغ

شاپور جورکش

زیبای همیشه غمگین

زیبای همیشه غمگین

سابیر هاکا