شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شگفتا !

شگفتا !
که رنگ‌و‌بوی آزادی و لبخندی
در سرزمین‌هایی پر از این‌همه سکوت جامانده از تاریخ
چگونه به میدان سرنوشت، پا می‌کوبند؟
آن‌گاه که روح آدمی، همچنان در این وادی تلخ بیهوده
سرود ماندگاری را باز نمی‌خواند
تو گویی، در این‌جا و آن‌جایی دیگر،
بسی خاموشی بدی می‌گذرد
بی‌گمان
آن‌که در بیرون جهان
در خود، به‌ پا ایستاده است، از هنوز تا همیشه‌ای
دیگر، از پی روایت عدالتی بی‌گفت‌و‌گو ، چه دارد که نگوید؟
انگار
آرمان خسته‌ای، پیش می‌تازد!

محمود معتقدی

تک نگاری

شعرها

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

روایت چوبه

روایت چوبه

امین رجبیان

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد