هر شاخهام در فکرِ یاری با تبر بوده
از نطفههای میوههایم با خبر بوده
دوریاش از من ذرهای او را نرنجانده
هر کس به من از پوستم نزدیکتر بوده
تنها زنی جامانده در آیینه میداند
من گریهام از خندههایم بیشتر بوده
باری گرانم زیر پستان زنی غمگین
دختر شدم وقتی که خواهان پسر بوده
هی خانه میسازم ولی جایی برایم نیست
مانند بنّایی که عمری دربهدر بوده
روزی بگو رنجی که دادی از سر عشقست
کاول به من ثابت کنی رستم پدر بوده
هر بار خواندی شعری از من خاطرت باشد
رنجی که بردم نطفهی شعر و هنر بوده