کمی بیشتر از هر چیز و هر کس
میتواند عشق باشد
کمی قهوه بیشتر از چای
کمی شکر بیشتر از نمکدان
کمی بیشتر خاطره از خطر
یا چند کلاویه آکورد
بالاتر از ملودی پردههای سیاه
کمی کمتر از هر چیز نیز ایضاً
میتواند مثلاً، پرچمی باشد
که رنگهایش را گره زده باشند به رنگینکمان
و رقصش را به بادبان
یا مقنعهای که چند سانت فقط چند سانت
رفته باشد از عقب موهایش بیرون از آن...
کم یا بیش اما
مساویتر است بال کبوتر از کلاغ
شمع در هوای پروانه بیپروا
و مانکنها در پشت ویترینها بی دست و پا و سر، برجا
کمی بیشتر یا بسی کمتر
چه فرق میکند
وقتی
هر چیز و هر کس
گزارههای خودش را خواهد داشت
در هر سطحی از ادراک...!
و عشق شاید تنها مسافریست در این قطار
که به مقصد نمیاندیشد
بلکه
از واگنی به واگنی دیگر
فرار میکند