شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فانوس

خجسته باد بهاران
خجسته باد،باد
خجسته باد
دریاچه‌ای که در کفِ دستم
حباب شده‌ست.

دنیای بیضوی
تاریخ نیم‌سوز در فروزم را
از یاد برده است.
چه روزگار خوشی بود
وقتی به‌جای بردگان جهان
تازیانه می‌خوردم
و درتجارت آب
به‌خاطر کشف سواحل بکر
در قایق مهاجران ترک‌خورده
زیر آب می‌رفتم.
آه، ای زمان کمین کرده!
ای عنکبوت پیر!
ای عصا‌کش کور!
من اشک آخر
امپراتور انفرادی تاریکم
فانوس طایفه‌ام
خورشید را
درسینه‌های کینه‌زای شما
سنگ می‌کند.
 

عنایت سمیعی

تک نگاری

نقش کتیبه ها

نقش کتیبه ها

ساتیار فرج زاده

بی‌فاصله از حجم

بی‌فاصله از حجم

سیدحمید شریف‌نیا

شعرها

 عشق صورتی کاهگلی دارد

عشق صورتی کاهگلی دارد

مهدی اکبری فر

خیابان‌هایی هم  هستند

خیابان‌هایی هم  هستند

پروین نگهداری

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی