شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فانوس

خجسته باد بهاران
خجسته باد،باد
خجسته باد
دریاچه‌ای که در کفِ دستم
حباب شده‌ست.

دنیای بیضوی
تاریخ نیم‌سوز در فروزم را
از یاد برده است.
چه روزگار خوشی بود
وقتی به‌جای بردگان جهان
تازیانه می‌خوردم
و درتجارت آب
به‌خاطر کشف سواحل بکر
در قایق مهاجران ترک‌خورده
زیر آب می‌رفتم.
آه، ای زمان کمین کرده!
ای عنکبوت پیر!
ای عصا‌کش کور!
من اشک آخر
امپراتور انفرادی تاریکم
فانوس طایفه‌ام
خورشید را
درسینه‌های کینه‌زای شما
سنگ می‌کند.
 

عنایت سمیعی

شعرها

شغل تمام وقت

شغل تمام وقت

بکتاش آبتین

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان

برهوت

برهوت

رضا محمودی‌حنارود