برای یارعلی پورمقدم
درختی
که خم میشود
شاید دارد از سایهی یکی میگریزد
تا به آفتابِ دیگری گزیرد
شاید هم دارد
خم میشود
خم میشود
خم میشود
تا «پف!»
کمانه دهد
میانِ خواب آشفتهی ما
سنگینی برفِ دوشینه را.
با اینهمه
درختی که خم میشود
نکند بشکند
قدرِ مسلَّم
دلایلِ خاصِ خودش را دارد.
آبی
که سر بالا میرود
یا قورباغهای
که ابوعطا میخواند
از الفِ اول تا الفِ آخرش
اگر خارج هم بخواند
اگر هم غلط و غلوط
دلایلِ معقولِ خودش را دارد
اما
من
در توجیه این زندگی
هر چقدر بالا پایین میکنم
حسابکتاب میکنم
دلیلی ندارم
نمییابم.