باغِ گیلاس توی مشتش بود، سهم میبرد از جهان، پسرک
دختر میزبان تعارف بود، سرخ میبرد در دهان پسرک
«هر چه باید» نشسته بود آنجا: هرمِ برخوردِ تن به تن: تنها
چشم، اخبارِ داغ آبوهوا، صورتِ دخترِ جوان، پسرک
قلب، بمبی درون انباریست خونِ باروت در رگش جاریست
منکرِ دادههای آماریست ماشهی عشق میچکان... پسرک
ـ چند روزی بمان که برگردم، قولِ مردانه میدهم، مَردم
[پسزمینه: صدای بابایش] دور میشد دواندوان پسرک
آنی آغاز شد تمامشدن سایهای میگریخت سوی درخت
نعره میزد بلند صاحب باغ: گمشو دیگر! برو! نمان، پسرک
ـ باختی خندههای دختر را سوختی قعر سینه باور را
دادی از کف سلامتِ سر را سنگِ تیپایِ اینوآن! پسرک!
خسته، سیگار و کوچه، سگپرسه خُرد و خاکسترند این هر سه
عقربه زیر شب سقط شده بود
[روی شیب دقیقهها اسبش] غوطه میخورد در زمان پسرک
توی شیراز قرن هفتم شد، پیشِ سعدیِ دلمچالهشده
ناله میکرد سعدی از دوری اشک میریخت بیامان پسرک
ـ آه جانم گذشت از چشمم دیدمش روی محمل از نزدیک
من سفر میکنم که دریابم ردی از راه کاروان، پسرک!
قرنِ بعدی کنار حافظ و بعد شحنههایی شبیه هرگز و بعد
دُرد نوشی و خط قرمز و بعد غرق شد بینِ استکان پسرک
تقه بر در [صدا] صدا سعدیست! الصّلا خوش رسیدهای مهمان
ـ کارِ آن جرعههاست این هم؟هان؟! بُهت در چهره، همچنان پسرک...
ـ از پی تو قَمَر قمر یک قرن، آمدم تا به منزلِ حافظ
حال بنشین دمی کنار خودم شاعری؟ پس غزل بخوان پسرک!
طعن اگر میزند زمانه مترس، از بلایای عاشقانه مترس
زخم اگر میزند جوانه مترس، تیر زد هر چه این کمان پسرک!
حافظ آمد وسط که: بیهودهست! گوشم از هر چه وعظ آلودهست
در رگِ تاک، پاک و پالودهست سر بکش یک پیالههان! پسرک!
[جمع کن جمعِ در خیالت را
عشقت از... دست بر نمیداری!
این غزل را به سُخره میگیرد
عشق با هر چه آرزوی تو رفت
و تو دنبال قافیهات (کتمان)
معترف شو، بنال، ناله: سراب!]
گوش شد جسمش از قدم تا سر در هوای شنیدنِ دختر
بازگشت از زیادسال سفر پشتِ دیوارِ باغشان پسرک
ـ گفته بودم نبینمت دیگر [نعره زد باز مرد رسواگر]
شاعری پشتِ واژهی «سنگر» بافت با «امن» یک «امان» پسرک
تا تو رفتی عروسِ اعیان شد باز سارا پسندِ یک خان شد
شاعر اینجای شعر ویران شد، دووود! میرفت همچنان پسرک
زندگی بر سرِ دو راهی بود هر طرف راهِ اشتباهی بود
عمرِ او معدنِ تباهی بود: تیشه میزد به رگ/روان پسرک
ـ آخر قصهها عجب تلخ است، چند پرده بیا عقب برویم
بازگردیم از روایتِ بد سمتِ آغازِ داستان پسرک!
شاااید اینبار مال هم بشوید...