شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

او

او
رودخانه‌ای به زبان مادری‌ام بود
و لبخندش
خیابان را به وجد می‌آورد
اضلاع باقی‌مانده‌اش را دیدم
پیراهنی پولکی بر تن داشتند
بر انگشتان گرمش 
چند گنجشک نشستند
قسم‌ می‌خورم
با آن‌همه زخم
با آن‌همه رقص
قشلاقی برهنه در برف بود

جلیل الیاسی

شعرها

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

رستاخیز

رستاخیز

شقایق شاهرودی‌زاده