به محمد مختاری و وزن دنیایش
خاک پذیرای تو نیست
زمین جدارهی جنونآمیزیست
اما تو و فوارههای کلماتت
در عمق سایهها و روزان محو بودید
تو آنجا
آرام و محو و از پسِ پرده
در پشت ابرها انگشت میگزی
فرود میآیی
و فرود آمدنت
زیستن در عمق ریشههاست
در ارتفاع ابرها
آری!
زمین برای تو نبود.