شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

یالی از تمامیِ حواسِ کودکی‌ام

تابِ حملِ کودکی‌ام نیست
رهاش می‌کنم
در لهجه‌ی ستاره‌ای منقبض

سایه‌ای سپید بر قلب بیفتد
بتواند دستم را بلند کند
آن‌قدر که دست چیده شود
ابر شود

برای فصلی که عمرِ سوسوزن
ذوب می‌شود در تنم
پیاله را از انحناش پوست می‌کَنم
مقصد از جاده می‌افتد 
تا راهْ غبارم کند.

با حرکتِ زمان
جداولی که در آن اندامِ من جای گرفته‌اند
سیاه می‌شوند
در خوشه‌های توانِ من
سرفه می‌کنیّ و می‌ریزند
از ریشه‌هام. 
که صورتم در آن جای می‌گیرد.
 

صادق آتش زر

تک نگاری

یک رومنس خانوادگی

یک رومنس خانوادگی

فرشاد سنبل‌دل

در اهمیت شاعری برای بی قدرتان

در اهمیت شاعری برای بی قدرتان

گفت‌وگو با چارلز بِرنِستین

شعرها

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی

ﺍﻋﺘﺼﺎب

ﺍﻋﺘﺼﺎب

امین رجبیان

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

سردار شمس‌آوری

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود