دل بشویم و دست
و گردن برافرازم به زوزه در ارتفاع
درشب سیاه سیاه
در فیض منسوخ ماه
و درازسالیِ آه...
گرگها چگونه مادرانی هستند؟
و زوزه فصل چندم خداست؟
ای که از ما کلمات مبدلی ساختی
در وخامت زبان
کلمات گیج پرمخاطره در بزرگراه.
ما پر از نام گمشدگان بودیم
پرسانپرسان رسیدیم به زندانها، به بیمارستانها، به گورستان
و با دستهای خالیتر
برگشتیم
روی پل عابر پیاده زوزه شدیم
و نام کشتگان جوان
نطفههای پاکی شدند
در زهدان بیمنازع خیزاب...