شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نامِ تو لایِ بغضِ زبان ایستاده است
درمانده است از تو دهان ایستاده است
شهریور از...

شبیه کرمِ دندان‌خورده‌ای چای از دهان افتاد
کنارِ روزه‌ ای تاریک، بند...

به کجا می رود و یال بر‌افراخته رخش؟
رستم افتاده و با دشمن او ساخته رخش
رستم...

از در گذشت و رد شد از دربار با اسب
از خاک باران‌خورده سر زد یار با اسب
...

تک نگاری

شعرها

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

کولی

کولی

مهشید رستمی

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور