شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

برای کشته‌شدگان متروپل

 

آبادن
از رکس تا متروپل،
ارواح و گل‌های شیپوری
نام تو را می‌خوانند
بر سنگ فرش‌های خاک و خون.

حالا برادرانم را به‌جای مین‌ها کاشته‌اند
و خواهرانم را
سرافراز و سربریده 
در نخلستان‌های دور عروس می‌کنند

سرزمین دکل‌های روشن
کوسه‌های کارون را بگو
سیر بنوشید از خون فرزندانم
که این شروه‌هایِ رود رود
از خیال ِ دمام و خمپاره پُر است.

راد قنبری

تک نگاری

در اهمیت شاعری برای بی قدرتان

در اهمیت شاعری برای بی قدرتان

گفت‌وگو با چارلز بِرنِستین

شعرها

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی

تلفن زنگ بزند

تلفن زنگ بزند

سارا مؤیدی

در باغ

در باغ

شاپور جورکش