شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به نظر عجیب می‌آید

به نظر عجیب می‌آید
ساختارگرا  نیستم
از واقعیت به سوژه می‌رسم
نکته‌ی شگفت‌انگیز این‌جاست که 
در واقع
رنگ، ذهنم را به خود مشغول می‌کند
رنگ سایه‌ی اسلیمی‌ها
پیچ در پیچ نور 
فلسفه اما،
ادعای فهمی بی‌غرضانه از جهان دارد
یکی می‌داند
دست‌های تو را با خطوط نرده‌ها 
و پدیده‌ی غریبی است 
این که دیگر سوژه نباشی 
یکی باشی 
با چیزی کنار این وقت بلند...
لطفاً با رأفت داوری کن 
لوکاچ بزرگ‌ترین نمایش‌نامه‌نویس قرن گذشته را برشت می‌داند 
از نویسندگان آوانگارد متنفر است 
اما حتی نفرت  
آدم را سنگ‌دل می‌کند 
جویس فقط دنبال یک چیزی توی درون یک چیزی بود 
مثل همین حالای من 
که زیر کم‌‌رمقی آفتاب 
می‌خواهم حرف‌های عاشقانه بزنم 
دارم هم می‌زنم 
ولی فلسفه بازی‌اش گرفته
من و تو را سوژه و اوبژه می‌کند 
و این توی ظهرهای گرم تهران 
روی یک نیمکت رنگ‌ورورفته 
وقتی من ساختار بین باد و موهام و دست‌های تو را گم کرده‌ام 
یک موضوع تاریخی کاملاً مجزاست.

صفورا  هاشمی چالشتری

شعرها

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

خلیج

خلیج

امین رجبیان

تلفن زنگ بزند

تلفن زنگ بزند

سارا مؤیدی