شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مردانی صبحدم

مردانی صبحدم
از اذان گریه می‌کشند
تا زن به نام دیگری
 در پیش باد بایستد
شب که همه‌ی سکوت را بلعید
غریبانه از شهر گریخت
هی علی خیر! سخن از عطر شکوفه‌ها
هی علی! هشتک‌های زندان 
هی! درخواست از رهایی
که از نسیمی به‌دست می‌رسد
که از نفس نرگس
از یاغی به شنیدن می‌رسد
هی! فرصت‌های اندک تماشا
برای جنون قشنگ
جنون غیر فصلی.
هی! فکرهای برنگشته
هی...!
هی...!
هی...!
 

اسماعیل منصوریان

شعرها

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

تهران

تهران

محمد ویسی

سطور بی تعبیر

سطور بی تعبیر

مهشید رستمی