مردانی صبحدم
از اذان گریه میکشند
تا زن به نام دیگری
در پیش باد بایستد
شب که همهی سکوت را بلعید
غریبانه از شهر گریخت
هی علی خیر! سخن از عطر شکوفهها
هی علی! هشتکهای زندان
هی! درخواست از رهایی
که از نسیمی بهدست میرسد
که از نفس نرگس
از یاغی به شنیدن میرسد
هی! فرصتهای اندک تماشا
برای جنون قشنگ
جنون غیر فصلی.
هی! فکرهای برنگشته
هی...!
هی...!
هی...!