شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لندترین شعرِ من

لندترین شعرِ من
تقدسِ موهای تو بود
که در پسِ سیاهی‌شان
شهری از واژه‌های بی‌کلام
پریشان شد
و در کنار تو، 
نگاهم به آینه‌ای افتاد
در آن نمایشِ چشم‌هایی بود که
از سوگندِ نامِ تو می‌خندیدند
باورِ مشترکِ دیوانگی‌مان را
چه جای انکار بود!؟
سطر به سطر جان می‌دادند
کلمات از هیبتِ شکوه تو
که در تعلق خاطرت به من
حادثه‌ای بود بی‌نظیر
و شراره‌ی پلک‌هایی 
که از ماورای نگاهت 
سرکشی می‌کرد…
ناگهان ورق برگشت
سرنوشت مرز پناهمان را شکست
منی بود خسته از انتظار
تویی غم‌زده از انکارِ خزان
که به آتش کشید
پیوند ناگسسته را
عهدی شکست و پس از آن احساسی
به نام عشق
و امان از کولاک خاطرات
که گرم می کرد
روزی، احساس یخ‌زده‌ام را
در بندِ پایانی روزگار
پناه بردم به شعر
از انزوای این شهر
که به دارِ مرگ آویخت
جانِ بی‌تنم را.

فرزانه رئیسی

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

گل فندق

گل فندق

کیوان نریمانی

شعرها

با دست چپ  گردن خروس بسوزد،  خانه‌ی شاعران جهان خط‌خطی‌ست

با دست چپ گردن خروس بسوزد، خانه‌ی شاعران جهان خط‌خطی‌ست

ابوالقاسم ایرانی

برادر

برادر

امیررضا وکیلی

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا

ویدئو