کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۳۸، کرمان.

مجموعه های منتشرشده:

«برگ ها در وای»، «رامش» و...

خورشید ابری

 

«اتفاق افتاد که چهارمین دوره‌ی جایزه‌ی شعر زنان خورشید طی مراسمی بی سروصدا در کافه مارکوف زندان قصر سابق برگزینندگانش را معرفی کند، و آن تیر ماه ۱۳۹۲ بود.»

سرطان، گلو گلو می‌زند چنگ
هیچ سهمی از محاکمه به عدل
یا آخرین صدای صدا...
بانوی بی ابرو، چنین
در مسیر کوتاه سقوط
به راه‌پله خندید و
گذشت.

در زندان از زنان، تاج افتخار
لعنت خورده از زمین و زمان!
رؤیا از واقعیت تفتی‌تر
من ابری‌تر
دامن‌تر از کنارمان بنفشه کشید
سپیده پرید
کافکا کمی هوای مارکوف کافه از تلخی کاف
فاصله‌های فیزیکی-اجتماعی داشت
به تاریکی قرنطینه بود، بدون کووید!
هر یک در کف انفرادی مان بند.

یکی بود: ب... کمی دیگر غرق شد به دلایلی مشکوک
یکی نبود: س... کمی دیگر زنده زنده سوخت به دلایلی مشکوک
کوک اندر ناکوکند دلایل مشکوک بنا به دلایل مشکوک
دلال‌ها آیا دلیل دلایل یا
دال‌ها مقتول بی دلیل: : :
‌لکه‌های گلبول
جا‌مانده بر سایه‌های قدیم
جای تو را در سردی سلول پیدا نتوانستم،
از استخوان جگرم از جگرم بودی
میا که خاک رهت چکیده‌چکید
سپس خالی‌ها آبستن نسترن
بندها نسترنی‌اند
پشت هم نسترنی‌اند
زن همیشه مسئله است
مگو بی بی خشتم کرده پله‌های مکرر
دفاع از خودش جا دارد که بکند تن.
تارهای روسری شان، دسته‌دسته
یکجا
ریخت.
به گرانش خندیدند و
شتاب قله گرفتند!

تردید دارم برنده منم
خالی کافه می‌گوید جایزه به من تماشایی نیست
تردید دارم برنده تویی
در گروه محکومان و قصر و‌ مسخ و دیوار
من تماشایی نیست
هیچکس تماشایی نیست
این گلستان همیشه
تردید دارم به تنها یک قصر
دنیا دچار بی‌نهایت قصور
من اما به همین حفاظ پله ها می چسبم سفت*
مطمئن بودم سفت،
موریانه‌های در راه را
نکرده بودم شمار!

* با واسیواوا شیمبورسکا:
اما من نمی‌دانم و نمی‌دانم، و می‌چسبم به همین [شعر]
مثل حفاظ پله ها

شهین خسروی نژاد